گاه نوشت یه کنکوری 97 :)

قاصد روزان ابری ،داروگ، کی می رسد باران؟

گاه نوشت یه کنکوری 97 :)

قاصد روزان ابری ،داروگ، کی می رسد باران؟

گاه نوشت یه کنکوری 97 :)

این برایش سخت آسان بود و ساده بود
همچنان که می توانست او، اگر می خواست ....
«م.امید» جان ♥


به وبلاگ من خوش اومدین
من یه کنکوریم ، کنکور97

میدونم که قراره سخت باشه؛ ولی سخت، غیر ممکن نیست

این وبلاگ رو تا زمانی که جواب کنکور 97 بیاد نگه میدارم، شایدم بیشتر..
♥ممنون که تو این مدت همراهمین ♥

وشاید تقدیرش چنین بود که لحظاتی از عمرش را با تو همدل باشد... :)

پربیننده ترین مطالب

مهر ماه

مهر داره تموم میشه منم هنوز خیلی درس نمیخونم، تقریبا روزی 5 ساعت

همه میگن تو که تهران میخوای قبول شی، تو که تواناییشو داری چرا درس نمیخونی؟ این سوالیه که خودمم جوابشو نمیدونم :/

اخه من که روزی 4-5 ساعت درس میخونم با همکلاسیم که روزای تعطیل 12 ساعت و بقیه روزا 7 ساعت درس میخونه ترازمون تو کانون یکیه :/ تازه معدل نهایی من از اونم بیشتره :| خو چه دردیه -_-

به هر حال دارم سعی میکنم بیشتر بشه -_-

فیزیک که خودم تنهایی میخونم بدون استاد و کلاس، خوب پیش میره فکر کنم به خاطر علاقه ی زیادمه به فیزیک

برعکس شیمی :((((( داغووووون نمیدونم چیکارش کنم اینو :(

بهترین شو :)

قَدم  به قَدم بهترین شو ، انقدر خوب باش ، تا هیچوقت حسِ احمق بودن نکنى 

و تاوانه تلخى باشه براى تمام کسانى که وِلت مى کنن یا تتهاشون میذارى ، 

فقط قَدم به قَدم هدفت رو ببین ، کار سختىِ؟

دریافت
حجم: 425 کیلوبایت

خب یکم از برنامه های آیندم بگم

هدف من برای دانشگاه رشته ی مهندسی مکانیک هست، و اینکه قصد دارم بعد از مقطع کارشناسی از ایران برم به دلایل مختلف که اینجا جای گفتنش نیست (شاید بعدا بنویسم دربارش)

دوست دارم برم آمریکا اونجا کسب و کار خودمو داشته باشم همون استارت آپ مرتبط با رشتم بعد گسترشش بدم و سهامش ارزشمند بشه و این داستانا😁😍😄

(این عکس هم عکس شهریه که قراره بعد از پی اچ دی 😁 دفتر شرکتم اونجا باشه)

برای همه اینا لازمه که اینجا توی یه دانشگاه خیلی معتبر کارشناسیمو بگیرم و مقاله ISI داشته باشم. تافل و جی ار ای هم که حله

به هر حال اولین قدم برای رسیدن به هدف اینه که یکی از دانشگاهای دولتی تهران قبول شم

امیدوارم...

باور کنید هیچکس اندازه من از درس بدش نمیاد ولی چه کنیم که هدف داریم -_-

میخوام یکمی این درس خوندنو کتابا رو برای خودم اینترستینگ کنم

کاش شیراز بودم میرفتم ذهن زیبا یه عالمه لوازم تحریر و استیکر و همه چیـــــز میگرفتم همه کتابارو رنگی رنگی میکردم شاید یکم به طرفشون جذب بشم *__*

حالا شاید اینجا هم چیزی پیدا کنم، یه فکرایی دارم امیدوارم موثر بااااشه ^_^

همه اولش مثل من تنبلن یا نه؟

اصن حس درس نمیاااااد

امروز از ساعت 12 ظهر میخواستم شروع کنم آخر ساعت 6 شروع کردم یکم دیفرانسیل خوندم و تست هاشم موند

من هدف دارم انگیزه دارم فقط اراده ندارم :(

باید ساعت مطالعم خیلی زیاد بشه الان افتضاحه

باید بشه بایـــــــــــــــــــــــــد


نزدیک یک ماه میشه که خیلی احساس تنهایی میکنم بیشتر از هر وقت دیگه تو زندگیم

تقریبا میشه گفت این مدت هیچ دوستی نداشتم، حتی دیگه نوشتن نارحتیام آرومم نکرد


بعضی وقتا فکر میکنم آدما برای همیشه محکومن که تنها باشن هیچ دوستی ابدی نیست

همش میترسی کسی بیاد توی زندگیش که تو مجبور باشی بری ؛ بعد با خودت میگی تا رابطمون از این عمیق تر نشده باید تمومش کنم که بیشتر اذیت نشم؛ بعد دوباره نگاه میکنی میبینی کسی رو جز اون نداری اینم تموم شه چیکار کنی؟ اصن دلت میاد تنهاش بذاری؟ نه! هیچ وقت

اون دوست تو هست ولی همون اندازه حق داره دوست بقیه باشه، اگه کمتر باهات حرف زد اگه چیزی واسه گفتن نداشت اگه دیر جوابتو داد و خودت فهمیدی یه دوست جدید داره حق نداری ناراحت بشی نباید اعتراض کنی

بالاخره از تو هم میگذره و ادم برای همیشه محکومه که تنها باشه

ولی خب تو همین مدت کم میشه لذت برد میشه همه خوبی و مهربونیت رو برای دوستت خرج کنی هرچند دیگه از طرف دوستت اون اشتیاق اول رو دریافت نکنی

ولی اینکه میگن اگه خیلی مهربون باشی دل طرفو میزنی راسته :) 

من هیچ وقت بیشتر از مقدار عادی با کسی صمیمی و مهربون نبودم یه بار امتحان کردم و دیدم همه راست میگن

به هر حال برنامه اینه که مثل همیشه تو همون پوسته ی سخت و نفوذ ناپذیر خودم بمونم، مهربون بودن به من نمیاد! به جز یه مورد :))

موهای عزیزم :)

موهامو کوتاه کردم... خیلی کوتاه

تازه داشت به پایین کمرم میرسید فرفری های خوشگلم :)

انقدر اعصابم خورد بود و فقط تونستم همه ناراحتیمو سر موهام خالی کنم زورم فقط به اونا رسید

اما ایندفعه دیگه یه هفته اشک و اه نداشتم، خیلی عجیبه که اونقدربرام اهمیت نداشت...

یعنی انقدر ناراحت بودمو دلم شکسته بود که چیز دیگه ای حس نکردم

این چند وقته اصلا حال خوبی نداشتم، همه انگیزه و خوشحالیمو نابود کردن :)

نه به اون موقع که صبر نداشتم زودتر واسه کنکور شروع کنم بخونم نه به الان که همه حسم رفته

مامانی هم که رفته مسافرت و منم گرما زده شدمو حال بد و این حرفا.


دوست جان امروز کنکور داشت، یه عالمه براش دعا کردم خیلی زحمت کشید و حتما تهران قبوله

کاش منم اون شوق و اشتیاقم برگرده و با انرژی شروع کنم، درس خوندن بدون انگیزه همش زجره

باید خودمو جمع کنم نمیخوام عقب بمونم، نباید هدف رو یادم بره

 تو همین یکی دو روزه اوکی میشم قول ♥

فردا، کنکور96

فردا بچه ها کنکور دارن و من انگار حالم یه جوریه

یعنی سال دیگه این موقع من چه وضعیتی دارم؟ از خودم راضیم یا نه؟

فقط امیدوارم اون موقع نگم کاش بیشتر تلاش میکردم...


میخوام فردا روز خوبی باشه زودتر بیدار میشم و شروع میکنم

میدونید که  ▼ آدم به اون چیزی که براش تلاش میکنه میرسه نه اون چیزی که آرزو میکنه ▼

اولین پست :]

سلام!

اینم از اولین پست

اینجا از خیلی چیزا مینویسم

خوشحالیام و ناراحتیام، انگیزه و نا امیدی هام، موفقیت و نتیجه و...

 مرسی از هرکی امسال همراهمه ♥